قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): «وَيْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ أَفْلَحَ مَنْ كَفَّ يَدَهُ» (حدیث صحیح به‌ تحقیق البانی و به روایت ابوداود و حاکم) 

 

مولانا محمد اقبال لاهوری (علیه الرحمة) می‌فرماید: 

ترسم نرسی به کعبه ‌ای اعرابی         این ره که تو می‌روی به ترکستان است

حضرت عمر (رضی الله عنه) می‌فرماید: اعراب ذلیل بودند و اسلام آنان را عزت بخشید و هرگاه بخواهند از اسلام دست بردارند، خداوند ایشان را خوار و ذلیل می‌گرداند. و عبدالحمید کشک می‌گوید: اعراب با اسلام ارزش دارند و عرب بدون اسلام چیزی نیست (فلا شیء)، یعنی سرمایه‌ای ندارد. نیز دکتر عبدالله عزام بسیاری از احزاب و افکار غیر اسلامی [ضد اسلامی] در میان اعراب و خاورمیانه را به‌عنوان جریانهای منحرف (التیارات المنحرفة) نام می‌برد و هشدارهای زیادی به اعراب می‌دهد که به اسلام باز گردند و تنها راه نجات، در تداوم مکتب روحبخش اسلام است. هر قومی امروزه مشکلات خاص خود را دارد و یا در مشکلاتی دست و پا می‌زند و اعراب که قومی آشنا و برجسته‌اند با جمعیت فراوان و داشتن ثروت و منابع ارزنده‌ای که در اختیار دارند با مشکلات بسیاری مواجهند و مهمتر از همه، حاکمان دارای اختلاف نظر و ... 

و دلیل اینکه می‌گوییم، قومی آشنا و بارز‌اند از این روست که مبعوث شدن پیامبر خاتم از میان ایشان بود وآخرین نسخه‌ی آسمانی، «قرآن کریم» به زبان عربی فصیح است و این خود امتیازاتی قابل بحث است و از اینجاست که از اعراب انتظارات بیشتری می‌رود، چون ناصح، واعظ، حکیم، فقیه و هرچه در جهان اسلام برآمده و پا به عرصه‌ی تبلیغ گذاشته یا از ایشان گرفته‌اند و یا از ایشان برخاسته. چون آیات و احادیث بسیاری مستقیماً اعراب را مورد خطاب قرار داده‌، انتظاری که از آنان می‌رود از بسیاری از اقوام دیگر مسلمان نمی‌رود. البته اعراب، قومی اصیل و دارای هویتی مشخص‌اند و از فرهنگ و تاریخچه‌ی وزینی برخوردارند، هم نژادشان و هم زبانشان دارای جایگاه والایی است، و در جایگاه‌ خود، ملتی با ارزش‌اند و اما سنخیت عرب بیشتر به اسلام می‌خورد و ارزش آنان در همراهی با اسلام است و آنچه درخور آنان است، تنها مسلمانی است. و بحث مورد نظر ما همین نکته است که نه فقط قوم عرب، بلکه تکرار سنن الهی نسبت به همه‌ی اقوام و افراد طاری و جاری است. و هر‌گاه فردی، جمعی و قومی دنبال راهی غیر از اسلام بیفتند، جز شکست و خواری نتیجه‌ای به‌ دست نمی‌آورند و وعده‌ی الهی است و وعده‌ی خدایی حق است: « وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ »؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، زندگانی او تنگ خواهد بود، و او را روز قیامت نابینا برانگیزیم‌. و خداوند دمار از روزگارش در می‌آورد. و نه فقط اعراب بلکه بسیاری از اقوام و ملل به‌ علت رویگرداندن و یا کم‌توجهی به اسلام عزیز چگونه در ابتلائات الهی گرفتارند، ولی بسیاری از اعراب بیشتر از همگان، در گنداب اعمال و رفتار ناصواب خود دست و پا می‌زنند. 

 و نیز به علت رویگردانیشان از نور خدا و از «لا إله إلا الله»، گور خود را با دستان خود کنده‌اند. بدینگونه که نه فتحی بدست آورده و نه نام نیک و آبرویی پس از خود، برجای گذاشته‌اند. و امروز آتش در ملکشان افتاده و به این زودی‌ها خاموش‌شدنی هم نیست. و شکی نیست که دو طیف مختلف‌اند و دسته‌ای راه نجات خود را هم در دنیا و هم در عقبی یافته‌اند و آنهم تمسک به حبل الله المتین است. و دسته‌ای دیگر با سرنوشت خود بازی می‌کنند و در نعیم غرق‌ و شادمانند و از عبودیت یزدان غافل و نمی‌خواهند صدای بیدارگران قوم خود را بشنوند و درک کنند. همانگونه که قوم قارون به‌ او گفتند: «إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»؛ آنگاه كه قوم وى بدو گفتند: «شادى مكن كه خدا شادى‌كنندگان را دوست نمى‌دارد. این دو گروه تا روز قیامت در جدال‌اند و اما برگ برنده در دست کیست؟ 

 و اگر همه همصدا راه اسلام را تداوم می‌بخشیدند و جمال‌ عبدالناصرها با تکیه بر عربیسم با برادران خود خدعه نمی‌کردند و سید قطبها و عبدالقادر عوده‌‌ها را به‌ خاطر متاع فریبنده‌ی حیات دنیا به سیاستبازان شرق و غرب نمی‌فروختند و زیر تازیانه‌های حمزه بسیونی‌ها و ... قرار نمی‌دادند، پیروزی دکتر مرسی‌ها و مردم رشید عرب هم اینقدر به‌ تأخیر نمی‌افتاد و شکاف‌ها این اندازه دهن باز نمی‌کرد و حدود خسارات وارده هم تا این حد نامعلوم نبود. و هنوز کجای راهند؟ اگر خیره‌سری‌ای سران بعث عرب و پادشاهان عضض نمی‌بود، جغد تقدیر بر بام اقصی و غزه‌ی ما اینقدر غریبانه، ترانه‌ی اسارت نمی‌خواند و این «تقدیر» نیست، بلکه «تقصیر» و کوتاهی است: «إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» 

و بیش از این آزموده را آزمودن خطاست. باید سیاست‌مداران، روشنفکران، شعرا و ادیبان عرب به‌ خود آیند که هرچه عقب‌ماندگی است، به‌علت دوری از بندگی یزدان متعال و عدم فهم معنی و مفهوم واقعی کلمه‌ی «لا إله إلا الله» است. و در این بیداری اسلامی و بهار عربی باید تولدی دوباره بیابند و از این افسردگی بیرون بیایند و خیالبافی‌های ربیع‌گونه‌ی قذافی‌ها کم‌کم خزان پاییزی به خود گرفته و برگهای آن‌ها یکی پس از دیگری دارند فرو می‌ریزند و آخرین تیر‌هایشان را دارند‌‌ رها می‌کنند و آنچه بر سر آنان آمد و می‌آید خدا نصیب گرگ بیابان نکند! 

و با زوری آتشین و آهنین، سکوتی تلخ، را بر جامعه‌ی خود مسلط کرده‌اند، به گمانشان این سکوت، نشانه‌ی رضایت است! و اگر کارهای نیکی هم کرده باشند با قتل و کشتار بیگناهان آنرا هم پایمال کردند و به‌ فرمایش سعدی (علیه الرحمة):

 بسا نام نیکوی پنجاه سال        که یک کار زشتش کند پایمال

و خزائن و بانکهایی که از سرمایه و خون ملت اندوختند نصیبشان نشد و همچون قارون: «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّـهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ» همه را از دست دادند و خدای مظلومان خدای بزرگی است: «اتَّقِ دَعْوَةَ المَظْلُومِ فَإِنَّها لَيْسَ بَيْنَها وَبَيْنَ اللهِ حِجابٌ» و باید جوجه‌ها را در آخر پاییز شمرد و اکنون معلوم است از یاران مدرسه‌های دینی و شاگردان مساجد یا رهروان خودکامه، کدامیک ابتر و دم‌بریده‌اند؟ خیلی‌ها هم، برایشان فرصت باقی است و آنرا کاملاً از دست نداده‌اند و چرا تعلّل کنند؟ 

تعلّل به کار جهان کی رواست         که تأخیر را فتنه‌ها در قفاست

چرا دیر می‌کنند و چرا توبه نمی‌کنند؟ 

نبینی که چون گربه عاجز شود               در آرد به چنگال چشم پلنگ؟

 والحق که مرگ هم خبر نمی‌کند:

‌ای پادشاه شهر چو وقتت فرا رسد         تو نیز با گدای محلت برابری 

 و تنها راه پویا، راه اهل دل، اهل قرآن، یاران قرآنی و محمدی است که می‌درخشد و حیات دنیا را (حتی در زیر گلوله‌های سمی و فسفری) روحبخش، و آخرتشان را به شکل دلخواه‌شان در می‌آورد، و همه می‌دانیم که روح ایمان در میان مردان و زنان غیور و جوانان موحد عرب (بالاخص) زنگ بیداری به صدا در آورده و همگان را بیدار نموده، و ضرب‌المثل است: سالی که نکوست از بهارش پیداست!

 همیشه در ميان [مردم] گروهی پیدا می‌شوند که رهروان و یاران واقعی اسلام هستند؛ «ظاهرين على الحق حتى تقوم الساعة» خواهند ماند، و اگر مردان و زنان مؤمن بتوانند در این راه خدمتی بکنند و غیرتی نشان دهند، چرا باید ساکت و راکد باشند:

 همت بلند دار که مردان روزگار         از همت بلند به جائی رسیده‌اند

«وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ»؛ و کسانی که گواهیهائی را که باید بدهند، چنان که باید اداء می‌کنند (و شهادت لازم را پنهان و کتمان نمی‌کنند). و باز هم باید بدانیم که این جهاد و کوششی ممتد است و فرض عین است و هرکس در تداوم این راه به وظیفه‌ی خود عمل می‌کند هر کس با عمل اراده و عقیده‌اش را ثابت می‌کند:

 نه هر سرخی بود مرجان       نه هر سبزی بود مینا

و آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت. و اگر حرکت کنیم براه می‌افتیم و گفته‌اند: آب می‌گردد گودال را پیدا می‌کند: «وَمَن يُؤْمِن بِاللَّـهِ يَهْدِ قَلْبَهُ»؛ و هر کس به خداوند ایمان آورد [او] دلش را هدایت کند. 

 و در این دو قرن اخیر تاریخ نشان داده که در میان اقوام مختلف و به‌ ویژه‌ اعراب، هر آنکس حامی اسلام بوده، ارزش، محبوبیت و موفقیت وی به مراتب بیشتر از کسانی بوده است که تنها در کانال ناسیونالیسم و مکاتب دنیوی بوده‌اند؛ عمر مختار، عزالدین قسام و احمد یاسین نام نیکشان بر جریده‌ی اسلام و عرب همیشه می‌درخشد. 

 و همانهایی که بیشتر دم از ملیت‌خواهی [به‌ دور از اسلام] زده‌اند، چون التزامی عملی به راه، وجدان جمعی، ملت، خدا و آخرت خود نداشته‌اند، یک روزی هر آنچه از مواد کشنده بدست آورده‌اند، بر سر ملت مظلوم خود ریخته‌اند؛ چرا؟ چون بویی از اسلام، ایمان و انسانیت نبرده‌اند و در احزاب کاملاً مادی و سیاسی انسانهای دلسوز، مهربان و غمخوار انسانیت، ببار نمی‌آید و پرورش داده‌ نمی‌شود. و بسیاری در این میان، در دوراهی مرگ و زندگی‌اند و باید با جرأت تمام یا اسلام را مایه‌ی افتخار بدانند و یا آنرا انکار کنند. «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»؛ و کسانی که ستم کرده‌اند زودا که بدانند که به چه بازگشتگاهی راه خواهند برد. 

 پروین (رحمها الله) چه‌ نیکو می‌گوید: 

 زهد با نیت پاک است نه با جامه‌ی پاک          ‌ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد

 سوی بتخانه مرو، پند برهمن مشنو            بت‌پرستی مکن این ملک خدایی دارد. 

                                                                 وصلّی الله علی محمّد وعلی آله اجمعین والسلام علیکم ورحمة الله